جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دیوان شعر منسوب به امام‏

زمان مطالعه: 4 دقیقه

دیوان شعری را که مشتمل بر نصایح و مواعظ است به امام زین العابدین علیه‏السلام نسبت داده‏اند و یک نسخه‏ی خطی از آن به خط سید احمد بن حسین جزایری در کتابخانه‏ی امام امیرالمؤمنین موجود است که نویسنده در روز سه شنبه بیست و ششم ماه رجب سال 1358 ه. از نوشتن آن فارغ گشته و آن را از روی نسخه‏ای به خط سید محمد بن سید عبدالله شوشتری متوفای سال 1283 ه نوشته است.

این دیوان را دکتر حسین علی محفوظ در مجله‏ی البلاغ، شماره‏ی هشتم سال اول، صفحه‏ی 24؛ منتشر کرده و در مقدمه‏ای که بر آن نوشته است، می‏گوید:

«سیصد و هشتاد و هفت بیت شعر به امام سجاد علیه‏السلام منسوب است، که استاد ما مرحوم محمد علی تبریزی مدرس متوفای سال 1373 ه. آنها را در کتاب تحفة المهدیه – چاپ تبریز (1357 هـ.) – جمع آوری کرده است و آن دومین جلد از دیوان ائمه‏ی معصومین علیهم‏السلام است که به نام الدر المنثور نامیده است و دوست محققم فاضل بزرگوار مرتضی مدرس معروف مقیم تهران چهارده سال پیش یک نسخه‏ی خطی از شرح دیوان امام سجاد علیه‏السلام را به من

مرحمت کرد که در اوایل قرن سیزدهم هجری نوشته شده بود و در آن بیست و نه قطعه به بحر وافر پنج بیتی به ترتیب هجاء به تعداد 145 بیت آمده است. و اگر نسبت چیزی از این شعرها به امام علیه‏السلام درست باشد، احتمال قوی می‏رود که در میان این مضامین، بخشی از کلمات امام، علیه‏السلام به نظم در آمده باشد که در حقیقت چهارچوبی برای سخنان امام و منظوم ساختن معانی مورد نظر آن حضرت و پیروی از راه و روش وی، و بهره‏گیری و پیروی از خلق و خوی و تبعیت از هدایت آن بزرگوار است…»

ما در نادرستی نسبت این دیوان به امام زین العابدین علیه‏السلام کمترین تردیدی به خود راه نمی‏دهیم؛ نه تنها به دلیل آشفتگی معانی، بلکه به خاطر سستی بسیاری از الفاظ و عبارات آن. و کسی که صحیفه‏ی سجادیه و دیگر آثار بازمانده از حکمتها و سخنان ادیبانه‏ی امام را می‏خواند در می‏یابد که آن حضرت بالاترین و روان‏ترین و پر جاذبه‏ترین الفاظ را برای خواننده، به کار برده است، زیرا امام علیه‏السلام بطور کلی از فصیحترین بلغای امت عربی است و صحیفه‏ی سجادیه یکی از منابع و سرچشمه‏های کتب بلاغت در جهان اسلام است، علاوه بر اینها در منابع قدیمی از این که این دیوان را به امام نسبت دهند، سخنی گفته نشده و به عقیده‏ی من بدون هیچ شک و تردید این دیوان سروده‏ی امام علیه‏السلام نیست… و اینک چند قطعه از این دیوان را برای اثبات آنچه گفتیم (برای خوانندگان) نقل می‏کنیم:

«تبارک ذو العلی و الکبریاء++

تفرد بالجلال و بالبقاء

و سوی الموت بین الخلق طرا++

فکلهم رهائن للفناء

و دنیانا و ان ملنا الیها++

فطال بها المتاع الی انقضاء

ألا أن الرکون علی غرور++

الی دار الفناء من العناء

و قاطنها سریع الظعن عنها++

و ان کان الحریص علی الثواء»

«خداوند تبارک و تعالی که دارای علو و بزرگی و در عظمت و جاودانگی یکتاست.

خدایی که مرگ را میان همه مخلوقات یکسان قرار داد، پس همه‏ی آنها در گرو فنا و زوالند.

و این دنیای ما نیز؛ هر چند که به آن دل بسته‏ایم، اما مهلت کالای بی‏ارزش آن تا منقضی شدن است.

بدانید که اعتماد از روی فریفتگی به سرای فانی دنیا از امور پر دردسر است!

و ساکن دنیا بزودی از آن کوچ خواهد کرد، هر چند که بر اقامت در آن حریص است.»

«یحول عن قریب من قصور++

مزخرفة الی بیت التراب‏

فیسلم فیه مهجورا فریدا++

أحاط به شحوب الاغتراب‏

و هول الحشر افظع کل أمر++

اذا دعی ابن آدم للحساب‏

و ألفی کل صالحة أتاها++

و سیئة جناها فی الکتاب‏

لقد آن التزود ان عقلنا++

و أخذ الحظ من باقی الشباب»

«بزودی از کاخهای زینت یافته به خانه‏ی خاک (قبر) منتقل می‏شود.

و در آن غریب و تنها سر فرود می‏آورد در حالی که غمهای هجران او را در میان گرفته است.

هول و وحشت قیامت از هر چیزی بیمناکتر است، آن هنگامی که آدمیزاد را برای حساب بطلبند.

هر کار خوبی که انجام داده و هر بدی که مرتکب شده است همه را در نامه‏ی عملش بیابد.

اگر توجه کنیم هم اکنون وقت توشه گرفتن فرارسیده و هنگام بهره‏برداری از باقیمانده‏ی جوانی است.»

«فعقبی کل شی‏ء نحن فیه++

من الجمع الکثیف الی الشتات‏

و ما حزناه من حل و حرم++

یوزع فی البنین و فی البنات‏

و فی من لم نوهلهم بفلس++

و قیمة حبة قبل الممات‏

و تنسانا الأحبة بعد عشر++

و قد صرنا عظاما بالیات‏

کأنا لم نعاشرهم بود++

و لم یک فیهم خل مؤات»

«بنابراین سرانجام همه چیز محیط ما از حالت جمع فشرده و انبوه به سوی پراکندگی است.

و چه اندوهبار است که، بازمانده‏ی ما از حلال و حرام در میان پسران و دختران تقسیم می‏شود!

و در میان کسانی که ما پیش از مردن آنان را به مقدار فلس و ارزش دانه‏ای بها نمی‏دادیم.

دوستانمان پس از ده سال چنان ما را از خاطر می‏برند و ما به صورت

استخوانهای پوسیده در می‏آییم.

که گویی ما رابطه‏ی دوستی نداشتیم و در بین آنان دوست همراه و موافقی وجود نداشته است!»

«لمن یا أیها المغرور تحوی++

من المال الموفر و الأثاث‏

ستمضی غیر محمود فریدا++

و یخلو بعل عرسک بالتراث‏

و یخذ لک الوصی بلا وفاء++

و لا اصلاح أمر ذی التیاث‏

لقد أوقرت وزرا مرجحنا++

یسد علیک سبل الانبعاث‏

فمالک غیر تقوی الله حرز++

و لا وزر و مالک من غیاث»

«ای که فریفته‏ی دنیایی! برای چه کسی این همه ثروت فراوان و وسایل زندگی را جمع می‏کنی؟

بزودی ناستوده و تنها از دنیا خواهی رفت و تنها شوهر همسرت وارث تو خواهد شد!

و وصی تو نیز با بیوفایی و به سامان نرساندن امور مهم، تو را خوار و ذلیل خواهد گذاشت.

با بار گناه سنگینی از دنیا کوچ خواهد کرد، راههای بر انگیخته شدن را بر تو می‏بندند.

بنابراین جز تقوای الهی سنگر و کمک کار نداری و تو را یار و یاوری نیست.»

«تعالج بالتطبب کل داء++

و لیس لداء دینک من علاج‏

سوی ضرع الی الرحمن محض++

بنیة خائف و یقین راج‏

و طول تهجد بطلاب عفو++

بلیل مدلهم السترداج‏

و اظهار الندامة کل وقت++

علی ما کنت فیه من اعوجاج‏

لعلک أن تکون غدا حظیا++

ببلغة فائز و سرور ناج»

«هر دردی را با مراجعه به پزشک معالجه می‏کنی اما درد دینت هیچ علاجی ندارد،

جز عجز و لابه‏ی خالصانه به پیشگاه خداوند مهربان با نیت بیمناک و یقین امیدوار.

و عبادت مداوم با درخواست بخشش در هنگام شب که پرده‏ی قیرگونش همه جا را پوشانده.

و همیشه اظهار پشیمانی نسبت به کجی‏هایی که در طول زندگی داشته‏ای.

شاید بدان وسیله فردای قیامت از رستگاری کافی و شادی نجات دهنده برخوردار گردی.»

تمام این دیوان از نظر سستی و نادرستی عبارات بر این منوال است و به یقین اینها سروده‏ی امام علیه‏السلام نیست بلکه یکی از شیفتگان مواعظ و نصایح و سخنان دلاویز آن حضرت این اشعار را سروده و به آن بزرگوار نسبت داده است، علاوه بر آن که من به طور قطع می‏دانم که سراینده از طبع شعری خوبی نیز برخوردار نبوده و بیشتر اشعارش از الفاظ سست و عبارات نادرست ترکیب یافته که در آنها هیچ مقدمه‏ی خوبی و اسلوب زیبای قابل ذکری وجود ندارد.