جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دستگیری علویان‏

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ابن‏زبیر از علویان خواست تا با او بیعت کنند و آنها خودداری کردند و گفتند تا تمام امت هم رأی نشوند، ما بیعت نمی‏کنیم، این بود که به مأمورانش

دستور داد تا آنان را بازداشت کنند و ایشان را در زمزم بازداشت کردند و به قتل و سوزاندن تهدید کرد و مدت معینی را تعیین کرد و بعضی از اطرافیان محمد بن حنفیه به او پیشنهاد کردند که از مختار حاکم عراق کمک بخواهد و او نامه‏ای به مختار نوشت و جریان بازداشت علویان را به اطلاع او رساند، مختار نیز فوری پاسخ مثبت داد و یک سپاه مخصوص به سر کردگی عبدالله جدلی فرستاد؛ سپاه با شتاب راهی حجاز شد تا به مکه رسید در حالی که پرچمها را بر افراشته بودند و فریاد: «یا لثارات الحسین…» بر آوردند تا به مسجدالحرام رسیدند، ابن‏زبیر جلو در زندان علویان هیزم آماده کرده بود و تصمیم داشت تا آنها را بسوزاند، سپاه مختار به زندان حمله بردند و علویان را از آن جا نجات دادند و از محمد بن حنفیه خواستند تا اجازه دهد با ابن‏زبیر بجنگند، اما او اجازه نداد و چون مؤمنی بزرگوار این سخن را گفت: من حرمت حرم را نمی‏شکنم و نگذاشت با ابن‏زبیر بجنگند… کثیر بن عبدالرحمن شاعر، درباره‏ی نجات محمد بن حنفیه از زندان ابن‏زبیر چنین می‏گوید:

فمن یر هذا الشیخ بالخیف من منی++

من الناس یعلم أنه غیر ظالم‏

سمی النبی المصطفی و ابن‏عمه++

و فکاک اغلال و نفاع غارم‏

أبی فهو لا یشری هدی بضلالة++

و لا یتقی فی الله لومة لائم‏

و نحن بحمد الله نتلو کتابه++

حلولا بهذا الخیف خیف المحارم‏

بحیث الحمام آمن الروع ساکن++

و حیث العدو کالصدیق المسالم‏

فما فرح الدنیا بباق لأهلها++

و لا شدة البلوی بضربة لازم‏

تخبر من لا قیت أنک عائذ++

بل العائذ المظلوم فی سجن عارم(1)

– هر که از مردم این پیرمرد بزرگوار را به مسجد خیف در منی ببیند می‏فهمد که او ستمگر نمی‏باشد.

کسی که همنام مصطفی و پسر عموی او و باز کننده‏ی غل و زنجیر و سودمند

به حال بدهکاران است.

پدرم فدایش باد او هدایت را به ضلالت نمی‏فروشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران باکی ندارد.

و ما بحمد الله از هنگامی که به این مسجد – خیف – محل ترس از محرمات وارد شده‏ایم کتاب او را می‏خوانیم.

جایی که کبوتران در امان از ترس ساکنند و جایی که دشمن مانند دوست در مساوات به سر می‏برد.

پس دنیا به بقای اهل دنیا شادمان نیست و هیچ شدت مصیبتی همیشگی نیست.

هر کس را دیدی مطلع می‏سازی که تو پناهنده‏ای بلکه پناهنده آن مظلومی است که در زندان عازم است.

ما اطمینان داریم که اگر زمام امور در دست ابن‏زبیر بود یک نفر علوی را در روی زمین باقی نمی‏گذاشت و لیکن خدای تعالی به لطف خویش ریشه‏ی سلطنت او را برکند و بساط پادشاهی او را برچید.


1) الأغانی: 8 / 31.