جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حق فرزند (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

«و أما حق ولدک فتعلم أنه منک، و مضاف الیک، فی عاجل الدنیا بخیره و شره،و انک مسؤول عما ولیته من حسن الأدب، و الدلالة علی ربه، و المعونة علی طاعته فیک و فی نفسه فمثاب علی ذلک، و معاقب، فاعمل فی أمره عمل المتزین بحسن أثره علیه فی عاجل الدنیا، المعذر الی ربه فی ما بینه و بینه بحسن القیام علیه، و الأخذ له منه و لا قوة الا بالله…»

«اما حق فرزندت، آن است که بدانی که اگر او در این دنیا خوب باشد و یا بد، وابسته به توست و تو مسؤول سرپرستی او هستی، تا او را خوب تربیت کنی و به راه پروردگارش راهنمایی کرده و بر اطاعت از اوامر الهی – چه درباره‏ی خودت باشد و چه درباره‏ی او – یاری نمایی، زیرا که تو در

برابر عمل او اجر و ثواب می‏بری و در مقابل گناه و معصیتش کیفر و مجازات می‏شوی، پس طوری درباره‏اش رفتار کن که در دنیا به عمل نیک و حسن رفتار او افتخار کنی و در پیشگاه خداوند نیز به دلیل حس انجام وظیفه و سرپرستی صحیح و رسیدگی درست به رفتار او معذور باشی. و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست.»

براستی که فرزند امتداد زندگی پدر و ادامه‏ی وجود اوست، فرزند پاره‏ی تن پدر بلکه تمام هویت او می‏باشد، امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام در وصیت خود به فرزندش امام حسن می‏فرماید:

«و وجدتک بعضی، بل وجدتک کلی حتی کأن شیئا لو اصابک أصابنی، و کأن الموت لو أتاک أتانی، فعنانی من أمرک یما یعنینی من أمر نفسی…»(1)

«تو را جزئی از خود بلکه تمام خود یافتم بطوری که اگر خطری به تو رو آورد چنان است که به من رو آورده است و اگر مرگ تو را دریابد مانند آن است که مرا دریافته است، و کار تو مرا دچار اندوه کند به طوری که کار خودم مرا در اندوه افکند.»

در دین مقدس اسلام، تربیت صحیح اسلامی فرزند به عنوان یک مسؤولیت سنگین بر عهده‏ی پدر شمرده شده و بر اوست که در اعماق جان فرزندش، خصلتهای ارزنده و صفات خوب را همچون نهالی غرس کند و با عادات نیکو بار بیاورد و از رذایل اخلاقی دور نگهدارد و دلایل اثبات وجود آفریدگار بزرگ را که ملکوت همه چیز در دست اوست برای او ذکر کند و اگر این وظایف را انجام دهد به تکلیف خود نسبت به فرزندش و همچنین نسبت به تمامی جامعه‏اش عمل کرده

است زیرا که انسان شایسته، خشتی است در بنای جامعه، و اگر به این تکلیف عمل نکند در پیشگاه خداوند مورد بازخواست بوده و مجازات می‏گردد.


1) نهج‏البلاغه، فیض الاسلام: 5 / 898 بخش کتب شماره 31.